مجاهد جان،یکبار پاسخ بده که چرا با صدام هم پیمان شدید و چرا باید به شما اعتماد کنیم؟

در میان این همه خبر روز که حکایت از درد بی درمان ما ایرانیها دارد و ریختن آب به آسیاب
میر غضب برایمان نوعی اشتباه هر روزه شده است من هیچ وقت پاسخ این سوالم را نگرفتم 
 حضراتی که با پرچمهای زرد رنگ به حضور احمدی نژاد در نیویورک اعتراض می کردند
چرا این سوال همیشگی امثال بنده را پاسخ نمی دهند؟

از خبر "اختلاس" و خبر "اعدام علیرضا م" و "احتمالات بعد از جریان فلسطین" و غیره که 
هر روز با عطش فراوان آنها را مرور می کنیم بگذریم این سوال هیچ وقت قدیمی نمی شود


یکبار برای همیشه پاسخی دهید تا ما هم دریابیم 

چرا مجاهدین خلق با صدام هم پیمان شدند و به مرزهای ایران مثل یک متخاصم هجوم آوردند؟
چگونه است که این روزها دم از میهن پرستی می زنند و شهید دزدی می کنند؟
چرا به این سوال پاسخ نمی دهند؟
و در نهایت مردم ایران چگونه باید به این جماعت بگویند:ما به شما اعتماد و ایمان نداریم!!؟



بنده سلطنت طلب نیستم اما حمله به رضا پهلوی را نیز نمی پسندم

در قرنی که در آن زندگی می کنیم حکومت ها هم به مثابۀ گذر زمان با تکنولوژی امروز
هماهنگ شده اند و بیراه نیست ادعا کنیم سیستمِ ادارۀ کشورها هم روی خوشی به طرق سنتی
نشان نمی دهد،در همین راستا است که حکومتهای دیکتاتوری و الیگارشی محکوم و محتوم به محو هستند


در این مورد شکی نداریم که نظر اکثریت ایرانیان در رابطه با آلترناتیو حکومت فعلی بر مدارِ 
حکومت دموکراتیکی می چرخد که بنیان های دموکراسی را دارا باشد اما این همه تعریف نمی تواند
مجوزی باشد برای اینکه باز هم به یکدیگر حمله کنیم به این بهانه که از اسلاف یکدیگر دلِ خوشی
نداریم،حضور رضا پهلوی که اکیدا وی را با پیشوندِ "شاهزاده" نمی خوانم در بالاترین شاید در روند 
به اشتراک گذاریِ لینک  تاثیرِ ویژه ای نداشته باشد اما می تواند نقطۀ عطفی باشد برای عنایت بیشتر
به این وبسایت.


بنده باز هم تاکید می کنم نه تنها سلطنت طلب نیستم که ایرادهای بسیاری به شاهنشاهیِ پهلوی دارم
اما از حضور آقای پهلوی حمایت می کنم و خوشحالم که شخصیتهای شناخته شده در کنار هم باشند 
تا شاید برای رسیدن به اتحاد فکری و کلامی قدمی دیگر برداشته باشیم.

آقای خامنه ای این عوام فریبی ها کهنه شده،بایدهمۀ زندانیان سیاسی را آزاد کنید!

ظاهرا حرکت دیروز آذربایجان باز هم لرزه به اندام آقایان انداخته که چنین دست و دلبازی کرده اند
و به قول خودشان 100 زندانی سیاسی را یا به قول خودشان زندانی امنیتی را آزاد کرده اند!
شاید تصور می کنند این همان اصلاحاتی است که باید انجام دهند تا جامعه آرام بگیرد
شاید فکر می کنند کسی نمی داند چند نفر به قول خودشان با جرم امنیتی در زندانها هستند
شاید بر این گمان باشند که اینگونه ادنکی از خشم مردم فروکش می کند و بدین سان میان 
مردم معترض و به جان آمده تفرقه می اندازند،خانواده های زندانیان سیاسی به دو دستۀ راضی و همچنان
ناراضی تقسیم می شوند و در این صورت می توان راحتتر از پس زندانیان معروفتر بر آمد!
آقای خامنه ای!
این بازیها دوران خود را داشت و از آن زمان سالهاست که می گذرد 
شما موظفید همۀ زندانیان سیاسی را آزاد کنید و از آنها و تمام ملت ایران بابت مظالمی که به آنها روا داشته اید
عذرخواهی کنید!

آقایانِ شورای هماهنگی،آقای واحدی آذربایجان آتش اعتراضات را دوباره برافروخت هم اکنون زمان حمایت است!

بدون اینکه قصد طعنه و کنایه در کلامم باشد آقایانی را مخاطب قرار می دهم که  
فراخوان می دهند و ادعایشان برانگیختن "عصبیت" اولیه در بدنۀ جنبش است!
این همان بزنگاهی است که نباید از دستش داد،پس درنگ نکنید و قبل از اینکه دیر شود
این قیام شکوهمند را تایید کرده و مردم دیگر نقاط ایران را تشویق به شرکت در آن کنید
دریاچۀ ارومیه فقط از آنِ آذری ها نیست همانطور که ایران از آنِ همۀ ماست
دست بکار شوید و تمام نیرویتان را صرف کنید تا این آتش را زنده نگه داریم
آقایان شورای هماهنگی و جناب واحدی!
هم اکنون اقدام کنید

فقط بیایید الله و اکبر بگویید و بروید ردِ کارتان،همـــــــــین؟

دولت ستم پیشۀ قذافی دیشب در طرابلس سقوط کرد و مردمی که در سوره جان بر کف
بر سر مواضع خود ایستاده اند و قدمی به عقب نگذاشته اند!
یادم نمی رود که در روزهای بعد از انتخابات رسانه های عرب چگونه از جسارت مردم ایران می نوشتند
و چگونه این عزم را می ستودند.
از یاد نبرده ام که ما هم اینقدر شجاعت داشتیم که گلوله نیز یارای عقب راندن ما را نداشت
همۀ دنیا از شور آزادی خواهی مردم ایران می گفتند و ما بعد از سالها بغض فرو خورده اندکی نفس کشیدیم
چون این گریه های شوق بود که آسمان ایران را بارانی جلوه می داد
می دانم و می دانیم چه شد که جنبش به یکباره دچار سکون شد اما این سوال برایم بی جواب مانده؛
آیا اینک تمام حکایت ما در این خلاصه شده که افسوس گذشته های پر سوخته را بخوریم؟
واقعا دیگر نمی توانیم؟
آنهایی که قبای پیشرو بودن بر تن آویختند اینگونه قرار بود شر محنت را از سر مردم کم کنند؟
همین؟بیایید الله و اکبر بگویید و بروید رد کارتان؟
با این الله و اکبر های نیمه کاره که فقط اینترنت نشینان از آن مطلعند اتفاقی افتاده که به آن رویه پایبند هستیم؟
این شورایی که هر دو ماه یکبار با خمیازه ای بلند از خواب بیدار می شود و بیانیه ای از سر رفع تکلیف منتشر می کند
آیا پوشش دندۀ نیازهای عینی یک جنبش و یک تزعزع سیاسی را می تواند فراهم کند؟
روز قدس را در پیش داریم و به یک الله و اکبر در شبِ پیش از آن بسنده می کنیم؟
یعنی هیچ عاملی برای اجماع طبقات پایین دستی جامعه با طبقۀ روشنفکر وجود نداشته که روی آن کار کنیم؟
مردمی که در انقلابهای دومینه وار خاور میانه نقاط اشتراک تعریف کردند از ما عالم تر و عاقل تر بودند؟
برای یافتن این پاسخها زمان بسیار سوزانده ایم و اکنون که لیبی به دست آزادی خواهان افتاده
و سوریه نیز تا چند صباح دیگر به این راه خواهد رفت باید روی نقاطی تمرکز کنیم که از عدم تمرکز بر آنها
تاوان داده ایم!

بالاترین خاری در چشم حکومتی که فقط خود را بالاترین می داند!(به مناسبت زادروز بالاترین)

در سه سال گذشته که با این سایت آشنا شدم اخباری را دیدم و شنیدم و خواندم که آنقدر با سرعت
ارسال می شد که گاهی از سر شوخی به دوستانم می گفتم رویدادها را قبل زا وقوع می توان
در بالاترین دید و شنید!
حساسیت حکومت آنقدر فزونی گرفت که در جریان حوادث خونین بعد از انتخابات دست به 
انواع ژانگولرهای مسخره علیه این سایت زد و کار را تا بدانجا رسانید که در سایتهای حکومتی تصاویری از یک لینک
را گزینش کرده و با استفاده از "حضرت فتو شاپ(ع)"سعی در جریان سازی و دروغ پردازی داشت
اخبار در این مدت آنقدر در کانالهای پر فشار عبور لینکها به سرعت در این سایت جمع می شد که بسیاری از رادیو ها
مانند رادیوی سعید قائم مقامی هم در روزهای فراخوان مبنای گزارش را بر این پایگاه گذاشته و این دلیلی بر 
حساسیت عوامل فنی بر صحت اخبار بوده است.
بنده البته دو بار در این سایت ثبت نام کردم که بار اول به علت ایرادی عجیب حساب کاربری ام مسدود شد و بار 
دوم با هزار زحمت باز هم دعوتنامه ای یافتم تا باز هم بتوانم در این گسترۀ پر بار حضور یابم
به امید اینکه روزی مجبور نباشیم در بالاترین با اسامی مستعار فعالیت کنیم و میهنمان در نسیم آزادی
زیر خورشیدِ براقِ سرافرازی پزیرای فرزندانش باشد
با احترام و خجسته گوییِ مجدد
شایان 

جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیسش همیشه آشوب را بیداری اسلامی و اعتراض را رذالت خوانده بود

از آغاز نا امنی ها و شورشهای خیابانی در انگلیس چند روزی است که می گذرد
و در این مدت اظهار نظرهای مقامات جمهوری اسلامی در این رهگذر در نوع خود
جالب اما تکراری است!
از رئیس جمهور گرفته تا سخنگوی وزارت امور خارجه یک کلام همان رویۀ پوپولیستی
سابق را در پیش گرفته اند و سعی در جریان سازی دارند،این حرکت به نوعی سعی در فرافکنی
مشکلات موجود در ایران و سوریه دارد و قصد این جماعت تنها ایجاد "زمان استراحت" برای 
تئوریسینهای بیمار دارد تا به خونریزیهای خود ادامه دهند
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس با گفتاری کودکانه به زعم خود به حضور "احمد شهید" در ایران
ضد حمله می زند و رئیس جمهور در نقش "گاندی" از مدارا و آسان گیری نسبت به مخالفان سخن می گوید!
اما نباید از نظر دور داشت سِبقۀ جمهوری اسلامی در حمایت از اراذل به حمایتهای دولتی و حکومتی 
باز می گردد..آنجا که همین اراذل با ظاهری مذهبی در ایران انتخابات را قبضه کرد و اعتراض به نتایج را به خون کشید
پس زیاد دور از ذهن نیست که جمهوری اسلامی رذالت را بیداری بخواند و از آن حمایتِ "ارزشی" کند
و البته زیاد هم دور از ذهن نیست که همین اراذلِ دزد را در انگلیس شناسایی کنند و برای برنامه ریزی های بعدی 
و ترورهای در راه از آنان استفاده نمایند،فقط در این میان کلام باقیمانده این است که کسی که مشروب الکلی از فروشگاه می دزدد
به قولِ رئیس جمهور خود خوانده "مگر چه می خواهد؟"
جز اندکی آشوب و خون و هرج و مرج؟

سنت اتوکردن سینه دختران جوان در کامرون برای کاهش میزان جذابیت آنها

اتوی سینه دختران جوان در کامرون

همه ۲۰۰ گروه قومیتی ساکن در کامرون، سنت اتوکردن سینه دختران جوان و تازه بالغ شده را برای کاهش میزان جذابیت آنها و جلوگیری از بارداری ناخواسته انجام میدهند. تحقیقات نشان میدهد که این عمل دردناک بر روی یک دختر از ۴ دختر کامرونی انجام گرفته است. در این روش از یک وسیله خاص مثل هاون یا سنگ یا پوست نارگیل که بر روی آتش داغ شده است برای صاف کردن برجستگی سینه ها استفاده میشود.
این عمل وحشیانه هر روز صبح قبل از رفتن به مدرسه، بر روی تریشیا تچو دختر نه ساله کامرونی انجام میگیرد. مادر او با وسیله ای داغ، سینه های او را صاف میکند. او با چشمانی اشک بار ضمن توصیف عمل مذکور، به سی ان ان میگوید که یک روز هاون بسیار داغ بوده و بدن او را سوزانده و علامت سوختگی بر روی سینه هایش به جا میگذارد. حالا او ۱۸ ساله است اما هنوز اثر سوختگی بر روی بدنش دیده میشود. مادرش ضمن رد ادعای سوختگی، با افتخار به تیم خبرنگاری نشان میدهد که چگونه کار اتو کردن را برای هفته ها روی سینه های دخترش انجام داده است.


او میگوید که هدف از انجام آن کار، کمتر کردن جذابیت دخترش در نزد پسرها و در نتیجه محافظت از وی در مقابل بارداری در دوران نوجوانی بوده است. تریشیا از این عمل متنفر است و آن را کارساز نمیداند. او در سن ۱۵ سالگی باردار میشود اما بچه اش در بدو تولد میمیرد. مادر او میگوید اگر سینه های دخترش را اتو نکرده بود، او در سنین پایینتری باردار شده بود.

در گزارش وزارت امور خارجه آمریکا در مورد وضعیت حقوق بشر در کامرون در سال ۲۰۱۰ ذکر شده است که اتوی سینه دختران در کامرون، قربانیان زیادی در این کشور داشته و در چندین مورد به ایجاد سوختگی های شدید، تورم و مشکلات روحی-روانی منتهی شده است. دکترها معتقدند، تغذیه مناسبتر موجب پیدایش بلوغ زودرس در دختران کامرونی شده است و همین عامل موجب شده که سن باردار شدن آنها پایین بیاید. مادرانی که میخواهند دخترانش پیش از باردار شدن، مدرسه را تمام کرده باشند به این عمل روی می آورند و بسیاری از آنها مشکلی در انجام این عمل نمیبینند. یک دکتر بیماری های زنان به سی ان ان میگوید، مواردی را دیده است که در اثر اتوی سینه، بافت سینه به کلی نابود شده بوده است.


حالا سازمانهای خیریه در کامرون به تکاپو افتاده اند تا مادران این کشور را آگاه کنند که آموزش مهارت های سکس [و پیشگیری از بارداری] راه حل معضل بارداری دختران نوجوان کامرونی است و نه اتوی سینه!

اینجا سوریه است،مهمانی خون و گلوله و عشق

امروز در حماء غوغایی بوده است
امروز گلوله هایی از جنس تحجر و به حرارت جنون بر پیکر هم نوعانمان فرود آمد تا مهمانی شروع شود
و آنان که این مهمانی را خوراک می رسانند این همه عشق را فتنه می نامند
مانند دو سال پیش که زاده شدن ترانه را منکر شدند و ندا را آکتوری نامیدند که فتنه گر بوده است
امروز در حماء مردم صبحانه را داغِ داغ خوردند،طعامی از سرب و دود و آتش
در سوریه انسان قیمتی پست تر از جنون حیوانات دارند
و قیمت انسان در آنجا با بهای من در ایران برابری می کند
امروز شام بوی عجم می دهد و گلوله و تانک بوی رستگاری
امروز اما من بغض دارم،از دیدن جمجمۀ تکه تکه شدۀ آن جوانی که تا دیروز فکر نان بود و امروز در گور
امروز گریه امانم نمی دهد از دیدن آن جوانی که از کتف و گردن به سه تکه تقسیم شده بود تا پیکرش آزادی را چند برابر فریاد کند
امروز صورتم چروک است از این همه مصیبت
بهارشان نزدیک است،بهار ما نیز می رسد

فردا زاد روز پگاه آهنگرانی است،پیام تبریک منیژه حکمت مادر پگاه برای دختر زندانی اش به نقل از فیس بوک نسرین ستوده

امروز 27 ساله می شوی و من به یاد می آورم وقتی 7 ساله شدی باید تو را به جایی می فرستادم به نام مدرسه
تنها بدون همراهی من حس دو گانه ای داشتم خوشحال از بزرگ شدنت و دلگیر که مثل قبل همیشه در کنارک نیستی،فکر می کنم این دلشورۀ همۀ مادران است که در غیابم با فرزندم چگونه رفتار می کنند؟ ولی همه این خطر را می‌کنند و کسی به خاطر این نگرانی فرزندش را از تحصیل محروم نمی کند، رشد و طراوت و بلوغ او می‌ارزد به این خطر و تجربه هم نشان داده راه دیگری نیست برای بزرگ شدن.
مگر می‌توانیم کودک را در خانه حبس کنیم و از هر نظر بهش برسیم و در ۲۷ سالگی فردی سالم و طبیعی تحویل بگیریم؟
کسی که بتواند در خطرها از خودش دفاع کند و قوه تشخیص داشته باشد.
چه شده که اینقدر دل نازک و حساس شدیم؟  از چه واهمه داریم؟ چرا نمی‌پذیریم بچه‌ها رشد طبیعی داشته باشند؟
 حتی با قبول خطر آسیب زدن و آسیب دیدن؟ ؟ این کاریست که هر پدر ومادر دلسوزی می‌کند. با حبس کردن آنها خیال ما راحت می‌شود ولی به سر آنها چه می‌آید؟
پگاه جان من تو را اینگونه بزرگ کردم و اصلا ًپشیمان نیستم و اگر به ۲۷ سال پیش برگردیم باز همینطور عمل می‌کنم. مطمئنم تو
هیچ کاری نکردی که آسیبی به کسی بزند یا مسئله‌ای رو به خطر بندازه یا ارزشی رو تهدید کند.
 تو آدم خاصی نیستی و هیچ توانایی فوق‌العاده‌ای نداری. فقط به طور طبیعی بزرگ شدی ولی شرایط امروزت طبیعی نیست.
 فکر کنم دچار والدین حساس‌تر و دلسوزتری شده‌ای و می‌دانم این را درک می‌کنی.
راه دیگری برای بزرگ شدن نیست. به تشخیصت ایمان دارم فقط دلم برای خنده‌هایت خیلی تنگ شده. تولدت مبارک عزیزم.
منیژه حکمت

پیشنهاد تشکیل یک شورای ملی برای جلوگیری از انعقاد قراردادهای نفتی بین ج.ا و کشورهای دیگر،نباید بگذاریم ثروتهایمان به باد برود

از ترکمنچای تا امروز بارها خارجی ها برای گرفتن امتیاز ثروتهایمان را به تاراج برده اند
و حکومتهایی که فاقد محبوبیت و مشروعیت داخلی بوده اند ثروتهای ملی ایران را در ازای 
جانبداری اجانب به حراج گذاشته اند
خبرهای این چند روزه حاکی از آنست که اگر دیر بجنبیم همین منابع را هم از دست خواهیم داد
پیشنهاد می کنم زعمای سیاسی ایران وارد عمل شوند و تا دیر نشده از تاراج این منابع جلوگیری کنند
ایجاد یه کمپین شاید دستکم از سرعت این راهزنی به سبک جدید جلوگیری کند

زنان ژاپن در آلمان قهرمان جام جهانی فوتبال می شوند و زنان ما در خیابانهای ایران کتک می خورند و بازداشت می شوند

سالهاست که این تحقیر گریبانمان را گرفته و آزارمان می دهد
چگونه است که جایگاه زنانمان دیگر قابل مقایسه با همتایان آسیاییمان هم نیست؟
روزی را به یاد دارم که تصاویر دخختران ایرانی را روزنامه های ورزشی کشور
دیدم در حالی که برای داشتن حجابی اجباری از انجام مسابقات فوتبال منع شده بودند
و می گریستند
امروز اما این سرخوردگی به اوج خود رسید وقتی قهرمانی ژاپن را در جام جهانی فوتبال
دیدم و افسوس خوردم به حال خودم که همچنان زنان کشورم را در پیله ای از آزار می بینم
زنانی که به خاطر زن بودنشان سالهاست در عذاب هستند و مصیبت می بینند

آقای واحدی به چند سوال بنده در برنامۀ فردا در بالاویزیون پاسخ دهید لطفا

جناب آقای مجتبی واحدی!
چه بخواهید و چه نخواهید با موضع گیریهای اخیرتان در قبال اصلاح طلبان و انتخابات پیش رو کانون توجه ایرانیانی شده اید که در تلاطمِ نامهربانی های این و آن به دنبال خطِ سیری هستند تا خواسته هایشان را تحقق بخشند،از شما چه پنهان بندۀ حقیر هم از مواضع اخیر شما به وجد آمده و از صراحت لهجۀ شما بسیار لذت بردم،در همین راستا دغدغه هایی در سر دارم که امیدوارم شما به آنها پاسخ دهید:

1-این ژانگولری که این روزها به راه افتاده که افراد طی آن یکی به میخ می زنند و یکی به نعل چه معنی می دهد؟
(اشاره به اینکه آقای خاتمی قبل از موضع گیری شما و عده ای دیگر چون شما اظهار تبری از اصلاح طلبی نمودید هیچ اشاره ای به حقوق حقۀ مردم و مطالبات حقیقی آنان نکرده بود و به یکباره یک فایل صوتی به بیرون درز کرد که البته بنده هیچ منبع موثقی در تایید و صحت سخنان آقای خاتمی ندیدم!)

2-به عقیدۀ شما چگونه است که جمهوری اسلامی غالبا یک قدم از معترضین در عرصۀ میدانی جلوتر است؟آیا این به معنی مصالحه های پشت پرده ای نیست که در عیان به گونه ای دیگر به نمایش در می آید؟

3-ایرادات تاکتیکی جنبش چیست که رو به انتزاع می رود تا حکومت جرات سرکوبگری اش را در غالب طرحهای "امنیت اجتماعی" و "پاکسازی های فیزیکی" بیشتر کند؟

4-چگونه می توان عصبیتهای اولیه در سطح حرکتِ اعتراضی را بازیابی کرد؟

5-ضمن احترام به شما؛بنده شما را در غالب یک رهبر کاریزماتیک به پرسش نگرفته ام اما به عنوان یک پیشرو در زمینۀ سیاسی به نظرتان چگون می توان میانبری یافت که طی آن اپوزوسیون به اجماع برسد؟

6-پیش بینی شما در رابطه با زمانِ زوال حکومت چیست؟

با سپاس از شما 

متاسفم برای کسانی که عملیات "نقاب" را کودتای نوژه می نامند،پس با این حساب شهدای جنبش سبز هم پیروِ شعبان بی مخ هستند!

پیرو اصطکاکی که امروز در بعضی لینکهای ارسالی در بالاترین مربوط به عملیات نقاب دیدم
لازم دیدم یادآوری کنم که این عملیات توسط گروهی از بی باک ترین افسران و درجه داران نیروی هوایی 
در 18 تیر سال 59 اتفاق افتاد که با دخالت KGB و البته حزب توده تبدیل به مراسم تیربارانِ جمعی 
از بهترین سربازان این خاک شد..
و امروز گروهی که خود را به کوچۀ علی چپ زده اند بدون هیچ احساس مسئولیتی در قبال خون این عزیزان
امثال سرتیپ خلبان آیت محقق را "کودتاچی" می خوانند و آنها را با شعبان بی مخ و سپاه پاسداران در جریان کودتاهای 
28 مرداد و کودتای بعد از انتخابات 88 مقایسه می کنند..باعث تاسف است که بدانید تیمسار محقق با قساوت خمینی
و به دستور ری شهری تیرباران شد در حالی که دغدغه اش را نارضایتی خود و خانواده اش از وضع موجود 
را عامل شرکت در این عملیات عنوان کرد،عاملی که به همان خاطر ندا و سهراب و اشکان و رامین و....
را در 29 سال بعد از این واقعه به اعتراض وا داشت و در پی آن این عزیزان هم مانند آن مرد بزرگ جانشان 
را فدای دغدغه شان کردند،سزا نیست که اینان را شعبان بی مخ بنامیم!!!

اگر امروز میر حسین آزاد بود برای مجتبی واحدی کف می زد!

هر روز صدای تِرَکهای اتصال بین جنبش اعتراضی مردم ایران با اصلاح طلبان بیشتر می شود  و اطمینان دارم میر حسین موسوی با عزمی که از خود نشان داد اگر امروز آزاد بود سخنان مجتبی واحدی را نه تنها تایید می کرد بلکه به واسطۀ خیانت خاتمی از او ابراز تبری می نمود.
این تفکیک عقیدتی در سطح روشنفکری جنبش را باید به فال نیک گرفت و به آن به چشم یک فرصت نگاه کرد.
امروز خاتمی تصور می کند در میانۀ دهۀ هفتاد است و باز می تواند نقش سوپاپ را بازی کند،او به مهلکه ای از مرگ سیاسی رسیده که دیگر امیدی به او نیست!
 مجتبی واحدی،مطبوعاتیِ اصلاح طلب در این میان به تنگ آمده  و از میان پیروی حزبی و مطالبات واقعی مردمی دومی را انتخاب کرده است،باشد که گوش امثال 
امیر ارجمند با آن "شورای هماهنگی برای تثبیت نظامش" که همواره مورد سوال بوده اند این سخنان را بشنوند و بدانند حتی اگر وعده هایشان هزاران بار دلفریب تر از این وعده های احمقانه باشد دیگر کسی با طناب پوسیدۀ آنها به سیاه چالِ جمهوری اسلامی و حکومت آدم کش نخواهد رفت.
درود بر سید مجتبی واحدی آزاد مرد شجاع! 

ما امروز به یک"زاپاتا"نیاز داریم نه یک گروه سازش جوی عافیت طلبِ ترسو!

سال 1909 در مکزیک مردی از میان دهقانان به پا خواست و آنها را علیه زمین خواران رهبری کرد زمانی که به رئیس جمهور وقت شکایت بردند او کمکی نکرد و از این رو "زاپاتا"به کمک یک شورشی تبعیدی به نام "مادرا" علیه حکومت مرکزی قیام کرد و در نهایت پس از کش و قوسهای فراوان خودش به ریاست
جمهوری رسید اما با وقتی دریافت برادرش در حال زمین خواری است قدرت را ترک گفت و زندگی سابق را برگزید و در نهایت با یک توطئه کشته شد!
روی سخن من با کسانی است که ادای "زاپاتا" را در می آورند ولی نقش برادرش را  بازی می کنند!
امروز به یک اندیشۀ میهن پرستانه نیاز داریم تا الویتهای مبارزات را فقط و فقط "ایران"بداند بی آنکه برای هم بستری با قدرت مردم را طلاق دهد!
امروز بیش از هر زمان دیگر به روحِ "امیلیانو زاپاتا" در اندیشه هایمان نیاز داریم!

آنچه امثال کواکوبیان بر من تکلیف کرد:تحــــــــــــــــــریم انتخابات،نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر!

هستۀ اولیه وقتی شکل گرفت که همگی بهت زده از شب تا صبح 22 خرداد 
به تعداد آرایی که تلویزیون حکومتی اعلام می کرد نگاه می کردیم و اندک اندک
به این وفاق می رسیدیم که باز هم فریب خوردیم!
اعتراض کردیم و کشته دادیم و بازداشت شدیم و زندان رفتیم و ....
امروز اما دو سال از آن روزها گذشته و جنبش دچار دگردیسی زیادی شده
کسانی که از ابتدا بودند امروز نیستند و کسانی که ابراز بی طرفی می کردند امروز هستند
از جمله کسانی که به بیرق سوخته شان دلخوش بودیم "اصلاح طلبان" بودند که 
حق به جانب از نامزد حزبشان دفاع می کردند و از نظر عامۀ مردم هم محق بودند
ولی در آستانۀ انتخابات بعدی هستیم و این چالش "تحریم کنیم یا نه" اذهان را قلقلک می داد
که دستی از آستین ریاکارانه ای بیرون آمد و به همه گفت که در این دو سال خون بهای
کشتگانتان را خرج تثبیت جایگاه کرده اند و امروز از همان یاران قدیمی به نوعی تعبیر خس و خاشاک می کنند!
جناب کواکبیان که انگار یادش رفته وابسته به چه طیف سیاسی می باشد به نحوی اظهار نظر کرده است 
که نه موسوی ونه کروبی و نه مردمِ معترض را می شناسد،وی تکلیف را بیش از پیش روشن کرد؛
تحــــــــــــــــــریم انتخابات،نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر!

آقای هاشمی آن را که شما گرفته اید مردم پرانده اند!

به نقل از العربیه فارسی سه شنبه گذشته هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
در جمع مسئولان سابق!استان گلستان گفته است دوران استبداد و تک رایی در جوامع بشری امروزی 
به پایان رسیده است!!
کدام استبداد را می گویی اکبر جان؟استبدادی که 8 سال خودت با دولتهای پنجم و ششم در استحکام آن
نقش داشتی؟
استبدادی که برای نهادینه کردنش بعد از مرگ خمینی در مجلس خبرگان با سناریوی خود ساخته در تحکیمش
همه کار کردی؟
استبدادی که در دهۀ شصت حکم به ادامۀ جنگ داد و با وجود صدها راهکار غیر از جنگ می شد با عراق روبرو شد و تو با
تکیه بر همین استبداد به فکر تثبیتش بودی؟
به یاد داری روی پروژه های پتروشیمی و دیگر پروژه های به اصطلاح سازنده چقدر از قِبَل همین 
استبداد به ضخامتِ گردنت اضافه شد؟
به یاد داری قتلهایی که بعدها از آنها ابراز تنفر کردی به پشت گرمی همین استبداد و در زمان تو و به پشتوانۀ تو روی داد؟
به خاطر داری تئوری هایی که خمینی در دوران جنگ به کار بست پیشنهادِ خودت بود؟بازتاب همین تئوریها 
امروز این استبداد را پروارتر نکرده؟
کسانی که در این دو سال اخیر کشته شده اند در مراسمِ گاو بازی ایالت "پمپولنا"ی اسپانیا کشته نشده اند
کسانی که در این دو سال به زندان های مخوف و طویل المدت اسیرند همگی قاچاقچیِ مواد مخدر نیستند
مادران و پدرانی که این روزها زجه می زنند فرزدنشان را در یک تصادف عادی از دست نداده اند
کارگران بیچاره ای که امروز در خجالت خوانواده هستند پولِ نگرفته شان را خرج الواتی نکرده اند
جوانان بیکار امروز ایران در اثر بی کفایتی و بی سوادی بیکار نیستند
خود فروشانِ خیابانی برای لذت بیشتر تن به حراج نمی دهند
زوال اخلاقی و تجاوزها و قتلهای روزمره به جهت ترک نماز و روزه نیست
این اثرات همان استبدادی است که تو در نهادینه کردنش ذره ای اهمال نکردی و کمر به کشتن آینه بستی
امروز برای بازیِ"کی بود کی بود من نبودم"بسیار دیر است 
آقای هاشمی!اینجا ایران است نه دهکدۀ کورهای مفلک
آقای هاشمی آن را که شما گرفته ای مردم پرانده اند!

آموزش تهیۀ "انتزاع و مرگ در جنبش" توسط سرآشپز مشکوک جنابِ "شورای هماهنگی راه سبز"!

مواد لازم:
1-مقدارِ قابل توجهی فرافکنی
2-دستکاری تاریخ دهۀ شصت
3-به کنار راندنِ مطالباتی که در جمهوری اسلامی تابو محسوب می شود
4-سوار شدن روی موج اخبار روزانه و گزینش آنها به سود ج.ا و نفی غیرعلنی مطالباتِ اصلی
5-به رسمیت نشناختن عزمی به نام "براندازی"در بدنۀ جنبش آزادی خواهی
6-عدم شفافیت در موضع و رویۀ انفعالی نسبت به مظالمی که به خودشان ضربه نزند
7-مصاحبه های پی در پی و بی سر و ته با شبکۀ رسا
8-بَبَعی تصور کردن مردم
9-نمک و فلفل و مغلطه به مقدار کافی!
دستور پخت:
مواد بالا را درونِ ظرفی سوراخ به نامِ "اصلاح طلبی"ریخته و به مدت یک سال و اندی بجوشانید مواد را خیلی آرام هم بزنید تا خوب جا بیوفتد،سپس مقداری ژستِ حق به جانب به آن اضافه کنید تا کسی شک نکند!
بعد از اینکه بوی سوختنش بلند شد کمی آب سرد روی آن بریزید تا به مقصود سفارش دهندۀ این پخت و پز نزدیک شوید،در نهایت مقداری از این دستپخت خود را هر شش ماه یکبار با یک فراخوان نصفه نیمه به خوردِ مهمانان داده و منتظر بمانید تا تلف شوند بلکه سفارش دهنده از شما راضی شده و شما را در بازی قدرت نقشی عطا نماید!!!

آیا فقط در خیابانها می توان عیار مواجهه را سنجید؟باید راههای عاجلِ دیگر را جستجو کنیم

در این دو سال که از تولد جنبش می گذرد بارها گفته شده که راهپیمایی خیابانی به تنهایی گره گشا نیست و مثلا باید نافرمانیهای مدنی را تبیین و تقویت کرد یا مثلا اعتصابهای عمومی را به شیوه های مبارزه افزود..اما در این راه چه اقداماتی کردیم؟کما اینکه راهپیمایی خیابانی را هم از اقداماتِ لازم حذف شده دیدیم و شروط منوط به هم عملا لزوم خود را در جهت نیل به کفایت از دست داد!


از اقدامات رذیلانۀ حکومت در جهت ایجاد فشارهای مختلف نمی توان گذشت اما چگونه است که زعمای این حرکت مردمی قادر به دفع تاکتیکهای تفرقه افکنانۀ حکومت نشدند؟آنها نه تنها از همان امکانات اولیه محروم شدند که امروز ارتباطشان هم با بیرون از محبس قطع است،پس چاره چیست؟باید اذعان داشت که "شورای هماهنگی راه سبز" کاریزمای لازم برای رهبری و صدور استراتژی را ندارد(کما اینکه به عقیدۀ من زکاوت این کار را هم ندارد!)به موضوعات موجود در شبکه های اجتماعی توجه کنید!پر شده از باندبازی و رویه هایی که سراسر جانبدارانه عمل می کند و بی توجه به زوال ذهنی و تحلیل قوای جنبش در پی انتزاعِ "حکومت ساخته"همچنان خرِ خویش می رانند!


در روز 25 خرداد کسی در خیابان نبود،در روز 22 خرداد هم تعداد کمی بودند چرا؟البته حضور برای قدم زدن و بالا پایین رفتن هیچ سیستمی را وادار به تمکین نمی کند پس نمی توان حضور راهپیمایان در پیاده روها را نافرمانی مدنی تعبیر کرد که البته با این وجود دیدیم که حکومت همین را هم بر نتافت و عده ای را بازداشت کرد..


به عقیدۀ بنده باید طرحی نو در اندازیم و یک روالِ جذاب و پویا را به جنبش تزریق کنیم یکبار به بالاترین پیشنهاد داده شد برای اجماع و هم اندیشی مجموعه ای را در دل این شبکه اجتماعی راه اندازی کند که مستقل عمل کرده و فکری برای این انتزاع عینی نماید اما عملی نشد و متاسفانه همچنان بعد از دو سال با پرداخت این همه هزینه اندر خم یک کوچه ایم..ایده بدهیم و به قضا و قدر دل نبندیم!!


این وقت کشی حکومت را دستکم برای برخورد با فشار داخلی حسابی پر رو حیه کرده است!

حاشا نکن فریاد کن،فریاد را فانوسِ شبهای مصیبت بر گلو بسپار!

فریاد کن/فریاد را فانوسِ شب کن/ره بسته کن بر هر چه تاریکیست
فریاد کن/فریاد را ره نورِ ظلمت کن/در این بی کَس سرای بی پناهِ نامرادی
تن پوشِ سرد و سایه های زشتِ هر شب را به امیدِ غروبِ هر چه تاریکیست 
پرپر کن
فریاد کن فریاد کن/حاشا نکن!
حاشا نکن کز درد بی دل گشته ای/کَز تیزیِ تیغِ مصیبت کردگان صد بار بی سر
گشته ای!
بیزاری از شب صبح را در دامن راهت نمی ریزد/
شیون به دردت نوشداروی سعادت را نمی سازد/
گَردِ ریاضت بر تنت چون گردهای سختِ نومیدیست/سقفِ دلت را گرم همچون آتشِ کاوه نمی خواهد
نمی بازد دلش را گرمدل به روشنیِ کرمِ شبتاب/
به کورسوی نورِ بی مقدارِ کمتاب!
او نور را در دل به زنجیرِ امید و آرزوهای بلند و سبز رنگش می سپارد/
او روشنی را در عبور قصه های کوروش و آرش تماشا می کند/
او آسمان را بهرِ پروازش نمی خواهد/
 او بر نمی خواهد گلو را بهرِ حاشا/
حاشا نکن فریاد کن/فریاد را فانوسِ شبهای مصیبت بر گلو بسپار/
فریاد کن...

با احترام به باورمندان به شورای هماهنگی،من به این شورا و این فراخوانها مشکوکم!

حقوقدانها و شخصیتها به کرات در این چند روزه از هویت و موضع سیاسی شورای هماهنگی پرسیده اند
مردم عادی در کوچه خیابان از همدیگر این سوال را می پرسند،در سایت بالاترین و فیس بوک این سوال
همچنان مطرح است که اعضای این شورا که بیانیه صادر می کند و فراخوان می دهد چرا هویت خود را 
فاش نمی کند!!؟
اگر این شورا واقعا توانایی تاثیر گذاری برون مرزی دارد کارهای مهمتری از او ساخته است 
مثلا یکپارچه کردن اپوزوسیون و از این قبیل اما قبل از این حرفها ایشان باید خود را معرفی کنند و راز
سر به مهرِ "هویت" و "موضع"را یکبار برای همیشه فاش کنند،بنده به شخصه به این گروه مشکوکم
و تصور می کنم کاسه ای زیر نیم کاسه باشد چرا؟


1-چرا سکوت؟آیا این فقط به خاطر حفظ جان راهپیمایان است؟


2-چرا به طور رسمی سخنگویی ندارند تا تکثر را در سطح جنبش به رسمیت بشناسد؟


3-چرا این مرکزیت را به عهده نمی گیرد که تمام نیرویمان در یک بدنۀ واحد ظهور کند؟(یا چرا این کاریزما را بروز نمی دهند؟)


4-چرا تمامِ استراتژیها در جهت گیری های اصلاح طلبان بنیان گذاری می شود؟


5-چرا موضعِ این شورا در رابطه با انتخاباتِ آتی روشن نیست؟آیا از رویۀ خاتمی برای شرکت در آن دفاع می کند؟


6-چرا مکان استقرار خود را روشن نمی کنند؟


7-چرا تصمیم گیری ها گاها آب به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزد؟حضور دیروز انگار یک


هماهنگی بود بین عوامل حکومت و برنامه ریزان!


البته نمی خواهم حضور هم وطنانم را به سخره بگیرم چون خودم حضور داشتم اما در باورم نگنجید


که شخصا در حال اعتراض باشم و بیشتر حس می کردم این یک تاتر است و من بازیگر این نمایش!!
اینها سوالاتی است که خیلی ها دارند و در جهت تصمیم گیری برای شرکت در همایشهای اعتراضی
به پاسخهای آن نیاز دارند،بنده یکی از آنهایی هستم که نیمی دانم چه چیز را باور کنم دمِ خروس را 
یا قسم حضرتِ عباس را!!





قذافی شخصا دستور تجاوز گروهی به زنان را صادر کرد

منبع:ایران پرس نیوز 
بلندپایه ترین مسئول قضایی سازمان ملل تصریح کرد دیکتاتور لیبی خودش دستور تجاوز به عنف به زنان لیبیایی را صادر کرده است.
به گزارش الجزیره، لوئیس مورینو اوکامپو دادستان کل دیوان بین المللی کیفری در گفتگو با این شبکه گفت، ما در حال جمع اوری اسناد و مدارکی درباره برخورد حکومت معمر قذافی با مخالفان هستیم.
وی افزود، ما این اسناد را دو دسته کرده ایم. یک نوع از اسناد به نوع برخورد نیروهای حکومتی با غیرنظامیان و تظاهرات کنندگان در سطح شهرها مربوط است. دسته دیگر اسناد به نحوه برخورد با مردم لیبی در خانه هایشان مربوط است.
دادستان کل دیوان بین المللی کیفری گفت، اسناد نشان می دهد معمر قذافی شخصا در روند استفاده از تجاوز به عنف به عنوان حربه جنگی دخالت داشته است به این معنا که قذافی دستور داده است نیروهای حکومتی از این شیوه برای ساکت کردن مردم استفاده کنند.

سیاست تجاوز گروهی به زنان لیبی

دادستان دادگاه جنایی بین المللی فاش کرد اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان می دهد دیکتاتور لیبی در راستای سرکوب قیام مردمی کشورش سیاست تجاوز گروهی به زنان را در پیش گرفته است.
به گزارش خبرگزاری مهر، لوئیس مورینو اوکامبو شب گذشته در گفتگو با خبرنگاران اظهار داشت : نیروهای ما مدارکی در اختیار دارند که معمر قذافی رهبر لیبی در راستای قلع و قمع مردم کشورش سیاست تجاوز به زنان را در پیش گرفته است.
وی افزود: ما در حال حاضر اطلاعات و مدارکی در دست داریم که معمر قذافی مستقیما به نیروهای خود دستور تجاوز گروهی به زنان را داده است و مقامات رژیم لیبی در این زمینه حتی داروهای محرک جنسی را در میان نظامیان خود توزیع کرده اند.
دادستان دادگاه جنایی بین المللی اظهار داشت : ما در ابتدا درباره این قضیه اطمینان نداشتیم، اما اکنون و پس از تحقیقات خود قانع شدیم تجاوز، یکی از سیاستهای قذافی برای سرکوب هر چه بیشتر در لیبی بوده است و به صدها زن در برخی مناطق این کشور تجاوز شده است.
اوکامبو در ادامه گفت : طبق این اطلاعات جدید احتمالا اتهام جدیدی به معمر قذافی وارد خواهد شد و بنا به درخواست وی قضات طی روزهای آتی در این باره تصمیم گیری خواهند کرد.
 

مسیر راهپیمایی 22 خرداد در اراک:خیابان عباس آباد از باغ ملی تا میدان شریعتی

طی اعلام فراخوان راهپیمایی 22 خرداد از طرف شورای هماهنگی و اعلام مسیر
این اجتماعِ سکوت در شهرهای مختلف بر آن شدم مسیر اعلامی از طرف این شورا
در شهر اراک را اصلاح نموده و دوباره اطلاع رسانی کنم این اصلاحیه بر اساس 
سابقۀ راهپیمایی های صورت گرفته در دو سال گذشته می باشد 
بدین وسیله نام مسیر مذکور را که خیابان عباسی به سمت میدان امام(مخابرات)
ذکر شده بود را اصلاح می نمایم چون چنین خیابانی در اراک به عنوان خیابان اصلی وجود ندارد
میدان امام تا خیابان مخابرات فاصلۀ بسیاری دارد و این میدان مبدا ورودی شهر محسوب می شود
لذا بدین روی نام صحیح مسیر اعلام می شود:خیابان عباس آباد-از باغ ملی تا میدان شریعتی
ساعت 6 تا 8 عصر

آقای وزیر علوم که از تفکیک جنسیتی دفاع می کنی لطفا موجودات وحشی را از دانشجو دور کن تفکیک جنسیتی پیشکش!


(به بهانۀ تجاوز به دختر دانشجو در دانشگاهِ فردوسی مشهد) 
کامران دانشجو که در جریان موضوع تفکیک جنسیتی ژست عالمانه به خود می گیرد 
حتی نمی تواند امنیت دانشجو را در مقابل ارازل حفظ کند
تفکیک پیشکش،جان دانشجویان را حفظ کن،هر بلایی که توانستید سر دانشجو آوردید
اقدام به تجاوز در روز روشن(دانشگاه قزوین)
ماجرای کوی دانشگاه(78)
ماجرای کوی دانشگاه(بعد از انتخابات)
ماجرای مصدوم کردن دانشجویان دانشگاه هنر در تشییع صانع ژاله
و صدها مورد گفته و نگفتۀ دیگر که تک تک آن اتفاقات بر عهدۀ توست!
آن حراست گردن کلفت که دستش تا آرنج با بسیجیهای وحشی در یک کاسه است 
کجا بودند تا به دادِ این دختر معصوم برسند؟بسیج دانشجویی که هر از گاهی به میل خود 
در دانشگاه حکومت نظامی برقرار می کند کجا بودند تا ببینند حکومت وحشیانۀ آنها درهای 
امنیت را بسته و دروازه های وحشی گری را باز نموده!
ننگ و نفرین بر تو و دولت نالایقت باد که دانشجویان را حتی از نبودنِ شما آسایشی نیست!!

به جای رجوی طلبها و سلطنت طلبها و ولایت طلبها دموکراسی را از بالاترین اخراج کنیم!

ما ایرانیها صفات زیبا زیاد داریم؛رئوف،انسان دوست،میهن پرست و...
اما نمی دانم چرا تابِ تحمل همدیگر را نداریم!
بنده با 3 گروه فوق به اضافۀ اصلاح طلبها کاملا مخالفم اما با این سیره
نمی توان بر صورت دموکراسی بوسه زد،تفرقه تنها عاملی بوده که تا به حال 
گونه هایمان را سرخ از مرارت زمان کرده...دموکراسی یعنی حضور همۀ 
موجودی هایمان در یک گستره و این یعنی تکثر را که پیش نیاز دموکراسی می باشد را قبول کرده ایم
با این اخراجها و کمپینها نه مجاهدین نابود می شوند،نه پهلوی پرستها عقب می نشینند
و نه ولایتمداران اصلاح طلب یا اصولگرا محو می شوند،امروز همۀ ما یک دشمن داریم:
تئوریِ سفاکِ دینی و دیکتاتوریِ جمهوری اسلامی!
هر وقت از این سد عبور کردیم نوبت به تقسیم قدرت می رسد و الان آن زمان نرسیده
پس تدبیر را با ناسزا تاخت نزنیم و فقط به نابودیِ این ابلیس بی رحم فکر کنیم!!

هالۀ ما از جنسِ ابر بود وهالۀ تو از جنسِ مرگ!

هالۀ ما دروغ نبود،دروغ باف هم نبود!
هالۀ ما از جنس ابر بود و هالۀ تو از جنس مرگ!!!
امروز را می بینی همان هالۀ نور دورِ گردنت را فشار می دهد!
یارانت همه به چنگال میر غضب گرفتار آمده اند و همین روزهاست
ک همگی به آهِ خروشانِ این خس و خاشاک گرفتار آیید..
امروز دهانِ تو را هم می بویند مبادا که چیزی گفته باشی غیر از
دیالوگِ خودت!
راستی به خرداد که می رسی احوالت دگرگون می شود
می دانم یاد سهراب و ندا و فرزاد و اشکان و....راحتت نمی گذارد
هاله نیز به این جمع اضافه شد،اما نه آن هالۀ دروغینِ تو
هالۀ ما از جنسِ ابر بود و هالۀ تو از جنسِ مرگ!! 

مسیح علی نژاد:مفتخرم که کفرِ من دیانتِ من است و هر روز کافرتر می شوم!

اگر مسلمانی این است که عمری ملتی را برای پهلوی شکسته ی فاطمه بگریانند و خود پهلوی هاله ها و نداها بدرند، چه مفتخرم که کفرِ من دیانتِ من است و هر روز کافرتر می شوم به دینِ دروغ پرستان و لحظه شماری می کنم جهنمی که آتش اش گرم تر از روح سردِ بیمارِ مبلغانِ یک بهشتِ دروغین است...شاملو زیباتر از من می گوید: ظلمت آبادِ بهشت گندتان را در به روی من باز نگشایید...!(منبع:فیس بوک مسیح علی نژاد)

هالۀ سحابی تقاصِ سکوتِ ما را پس داد،دیگر سکوت نمی کنیم!

امروز هالۀ سحابی دختر مرحوم مهندس سحابی به پدر پیوست
او امروز تقاص سکوتی را پس داد که بعضی ها مدام آن را توصیه
می کنند و آنرا تنها راه رسیدن به آزادی می دانند!
دیگر طاقتمان طاق شده،سکوت و مماشاتی در کار نیست..
به هم بپیوندیم و اعتراضات را از سر بگیریم
این خونهایی که ریخته می شود پایانی نخواهد داشت تا زمانی که سکوت را بشکنیم!
امروز 6 عصر گیشا منزل شهید راهِ آزادی ایران هالۀ سحابی!!

شورای راه سبز امید کیست،کجاست و چه اهدافی دارد؟

شورای راه سبز امید از چه کسانی تشکیل شده است؟
چه اهدافی را دنبال می کند؟چرا موضعش را شفاف بیان نمی کند؟
گویی در این تشکل سرّی نهفته است که گاه رمز گشایی از آن غیر ممکن به نظر می رسد!
در شرایطی که کشور آبستن حوادثِ بزرگی است این شورا فقط گمانه زنی می کند
و انگار میل به وقت کشی دارد.
انجام کارِ عجولانه سزا نیست قبول،اما این روند به نظر حتی مشکوک هم هست
چرا که درست در زمانی که شکاف عمیقی بین حاکمیت افتاده و کوچکترین تلنگر
از سوی مردم می تواند به مثابۀ یک ضربۀ محکم باشد این شورا به شیش و بِشِ
مباحث نافرجام قبلی مشغول است و ناکارآمد جلوه می کند!!
اینکه از این شورا متنفر باشیم یا به آن بتازیم مشکلی را حل نمی کند
باید مسند رهبری را از این شورای مجهول الاعضاء و وقت کُش پس بگیریم و خود
طرحی در اندازیم!!