هالۀ ما از جنسِ ابر بود وهالۀ تو از جنسِ مرگ!

هالۀ ما دروغ نبود،دروغ باف هم نبود!
هالۀ ما از جنس ابر بود و هالۀ تو از جنس مرگ!!!
امروز را می بینی همان هالۀ نور دورِ گردنت را فشار می دهد!
یارانت همه به چنگال میر غضب گرفتار آمده اند و همین روزهاست
ک همگی به آهِ خروشانِ این خس و خاشاک گرفتار آیید..
امروز دهانِ تو را هم می بویند مبادا که چیزی گفته باشی غیر از
دیالوگِ خودت!
راستی به خرداد که می رسی احوالت دگرگون می شود
می دانم یاد سهراب و ندا و فرزاد و اشکان و....راحتت نمی گذارد
هاله نیز به این جمع اضافه شد،اما نه آن هالۀ دروغینِ تو
هالۀ ما از جنسِ ابر بود و هالۀ تو از جنسِ مرگ!!