دولت ستم پیشۀ قذافی دیشب در طرابلس سقوط کرد و مردمی که در سوره جان بر کف
بر سر مواضع خود ایستاده اند و قدمی به عقب نگذاشته اند!
یادم نمی رود که در روزهای بعد از انتخابات رسانه های عرب چگونه از جسارت مردم ایران می نوشتند
و چگونه این عزم را می ستودند.
از یاد نبرده ام که ما هم اینقدر شجاعت داشتیم که گلوله نیز یارای عقب راندن ما را نداشت
همۀ دنیا از شور آزادی خواهی مردم ایران می گفتند و ما بعد از سالها بغض فرو خورده اندکی نفس کشیدیم
چون این گریه های شوق بود که آسمان ایران را بارانی جلوه می داد
می دانم و می دانیم چه شد که جنبش به یکباره دچار سکون شد اما این سوال برایم بی جواب مانده؛
آیا اینک تمام حکایت ما در این خلاصه شده که افسوس گذشته های پر سوخته را بخوریم؟
واقعا دیگر نمی توانیم؟
آنهایی که قبای پیشرو بودن بر تن آویختند اینگونه قرار بود شر محنت را از سر مردم کم کنند؟
همین؟بیایید الله و اکبر بگویید و بروید رد کارتان؟
با این الله و اکبر های نیمه کاره که فقط اینترنت نشینان از آن مطلعند اتفاقی افتاده که به آن رویه پایبند هستیم؟
این شورایی که هر دو ماه یکبار با خمیازه ای بلند از خواب بیدار می شود و بیانیه ای از سر رفع تکلیف منتشر می کند
آیا پوشش دندۀ نیازهای عینی یک جنبش و یک تزعزع سیاسی را می تواند فراهم کند؟
روز قدس را در پیش داریم و به یک الله و اکبر در شبِ پیش از آن بسنده می کنیم؟
یعنی هیچ عاملی برای اجماع طبقات پایین دستی جامعه با طبقۀ روشنفکر وجود نداشته که روی آن کار کنیم؟
مردمی که در انقلابهای دومینه وار خاور میانه نقاط اشتراک تعریف کردند از ما عالم تر و عاقل تر بودند؟
برای یافتن این پاسخها زمان بسیار سوزانده ایم و اکنون که لیبی به دست آزادی خواهان افتاده
و سوریه نیز تا چند صباح دیگر به این راه خواهد رفت باید روی نقاطی تمرکز کنیم که از عدم تمرکز بر آنها
تاوان داده ایم!
بر سر مواضع خود ایستاده اند و قدمی به عقب نگذاشته اند!
یادم نمی رود که در روزهای بعد از انتخابات رسانه های عرب چگونه از جسارت مردم ایران می نوشتند
و چگونه این عزم را می ستودند.
از یاد نبرده ام که ما هم اینقدر شجاعت داشتیم که گلوله نیز یارای عقب راندن ما را نداشت
همۀ دنیا از شور آزادی خواهی مردم ایران می گفتند و ما بعد از سالها بغض فرو خورده اندکی نفس کشیدیم
چون این گریه های شوق بود که آسمان ایران را بارانی جلوه می داد
می دانم و می دانیم چه شد که جنبش به یکباره دچار سکون شد اما این سوال برایم بی جواب مانده؛
آیا اینک تمام حکایت ما در این خلاصه شده که افسوس گذشته های پر سوخته را بخوریم؟
واقعا دیگر نمی توانیم؟
آنهایی که قبای پیشرو بودن بر تن آویختند اینگونه قرار بود شر محنت را از سر مردم کم کنند؟
همین؟بیایید الله و اکبر بگویید و بروید رد کارتان؟
با این الله و اکبر های نیمه کاره که فقط اینترنت نشینان از آن مطلعند اتفاقی افتاده که به آن رویه پایبند هستیم؟
این شورایی که هر دو ماه یکبار با خمیازه ای بلند از خواب بیدار می شود و بیانیه ای از سر رفع تکلیف منتشر می کند
آیا پوشش دندۀ نیازهای عینی یک جنبش و یک تزعزع سیاسی را می تواند فراهم کند؟
روز قدس را در پیش داریم و به یک الله و اکبر در شبِ پیش از آن بسنده می کنیم؟
یعنی هیچ عاملی برای اجماع طبقات پایین دستی جامعه با طبقۀ روشنفکر وجود نداشته که روی آن کار کنیم؟
مردمی که در انقلابهای دومینه وار خاور میانه نقاط اشتراک تعریف کردند از ما عالم تر و عاقل تر بودند؟
برای یافتن این پاسخها زمان بسیار سوزانده ایم و اکنون که لیبی به دست آزادی خواهان افتاده
و سوریه نیز تا چند صباح دیگر به این راه خواهد رفت باید روی نقاطی تمرکز کنیم که از عدم تمرکز بر آنها
تاوان داده ایم!